دخترک تنها

همه بغض من تقدیم غرور نازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . صفحه اصلي وبلاگ ايميل نويسنده طراح قالبتالار گفتمان مهندسی عمران بهبهان فقط ب خاطره تو.................. اتاق22 رهگزر کوچه عشق دلنوشته یک دختر بارونی به نام عشق بن بست آسمونیها چی شد عاشقت شدم؟ من خیلی تنهام تودلم خیلی حرفاست آرشيو پيوندهاي روزانه هفته اوّل دی ۱۳۹۶ هفته سوم شهریور ۱۳۹۶ هفته چهارم خرداد ۱۳۹۶ هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۹۶ هفته سوم اردیبهشت ۱۳۹۶ هفته اوّل اردیبهشت ۱۳۹۶ هفته اوّل فروردین ۱۳۹۶ هفته چهارم اسفند ۱۳۹۵ هفته اوّل اسفند ۱۳۹۵ هفته چهارم بهمن ۱۳۹۵ هفته سوم بهمن ۱۳۹۵ هفته اوّل دی ۱۳۹۵ هفته سوم آذر ۱۳۹۵ هفته اوّل آبان ۱۳۹۵ هفته سوم مهر ۱۳۹۵ هفته اوّل شهریور ۱۳۹۵ هفته چهارم تیر ۱۳۹۴ هفته دوم تیر ۱۳۹۴ هفته اوّل تیر ۱۳۹۴ هفته اوّل بهمن ۱۳۹۲ هفته چهارم دی ۱۳۹۲ هفته سوم دی ۱۳۹۲ هفته اوّل دی ۱۳۹۲ هفته چهارم آذر ۱۳۹۲ هفته سوم آذر ۱۳۹۲ هفته اوّل آذر ۱۳۹۲ هفته چهارم آبان ۱۳۹۲ هفته سوم آبان ۱۳۹۲ هفته اوّل آبان ۱۳۹۲ هفته سوم شهریور ۱۳۹۲ هفته اوّل شهریور ۱۳۹۲ هفته دوم مرداد ۱۳۹۲ هفته چهارم تیر ۱۳۹۲ هفته دوم تیر ۱۳۹۲ هفته اوّل اردیبهشت ۱۳۹۲ هفته اوّل اردیبهشت ۱۳۹۱ آرشيو باز هم اشك ميهمان چشمان من است اوازم ارايشي و بهداشتي مبينا .::حرف دل...درد دل::. راحله دختر 22ساله ازعشق تا ابدیت فقط واسه بچه های با حال بارگاه عشق بانام و یاد که قریب اما غرییب است پسرک تنها قلبی که شکست درمان نمیشه welcom to my spaidervik من و تو=ما دل شکسته تنها اتاق 22 مهتاب خاطرات تنهایی حرف دل بازگشت سفیر حرف های دخترک تنها...ادامه مطلب

STUPID RAIN

When I came drenched in the rain
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم..

Brother said: why dont you take an umbrella with you
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟

Sister said: why didnt you wait untill it stopped

خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟

Dad angrily said: only after getting cold you will realise

ماردم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.

But my

father

 as she was drying my hair said
اما پدرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:

“STUPID RAIN”

باران احمق!!

دخترک تنها...

STUPID RAIN

When I came drenched in the rain
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم..

Brother said: why dont you take an umbrella with you
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟

Sister said: why didnt you wait untill it stopped

خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟

Dad angrily said: only after getting cold you will realise

ماردم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.

But my

father

 as she was drying my hair said
اما پدرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:

“STUPID RAIN”

 

باران احمق!!

 

 

دخترک تنها...